متن گفتوگو با عبدالرحمان مانیان
در سری گفتوگوهای فبکافه بنا داریم که همنشین فعالان حوزهی طراحی و ساخت شویم، دغدغهها و تجربیاتشان را بشنویم و بخشهای گوناگون این اکوسیستم را به یکدیگر معرفی کنیم.
در اولین گفتوگو میهمان «کارگاه کاما» بودیم. کارگاهی کوچک و دوستداشتنی که با ذوق یک زوج علاقهمند پا گرفته و فعالیتهای گوناگونی را در حیطهی کار با چوب انجام داده است. پیشتر ویدئوی این گفتوگو نیز در فبکافه منتشر شده است.
سلام. لطفا خودتان را معرفی بفرمایید و توضیح دهید ایده اولیه کارتان از کجا شروع شد؟
سلام عبدالرحمان مانیان هستم، ۳۶ ساله. کارگاه ما کاما نام دارد، مرجع ما در کاما فقط به من و همسرم برنمیگردد. کاما که از کارگاه ما گرفته شده، کارگاهی است برای افراد علاقمند به ساخت ، افرادی که ابزار و فضای مناسبی ندارند. این ایده به علاقهای که از کودکی به ساخت داشتهام اشاره میکند. البته با گذر زمان علاقهام به سمت الکترونیک سوق پیدا کرد و به تحصیل در آن رشته پرداختم. در حال حاضر به عنوان کارمند در حوزه الکترونیک مشغول هستم ولی همچنان علاقه به ساخت در درونم نمایان است. در سال ۹۱ ازدواج کردم و پس از آن با همراهی همسرم کاما که حاصل علاقه مشترکمان هست را شکل دادیم. کاما از ساخت یک میز برای خانه جدیدمان شروع شد. تجربه کار با چوب و نجاری را داشتم؛ مشکلات کمبود جا، نبود امکانات لازم و ایجاد سروصدا در هنگام نجاری برای شخصی که آپارتمان نشین است و علاقه به ساخت در این حوزه دارد مشهود است؛ از گذشته نیز با شرکت techshop که فضای کار اشتراکی است برخورد داشتم؛ ماحصل همهی این موضوعات باعث شد تا به ایده ایجاد کارگاه با دسترسی عمومی برسیم. این ایده انگیزه مهمی برای تاسیس اینجا بود.
چه جالب. این ایده را چگونه عملی کردید؟
مبلغی را که برای تعویض ماشین و بعضی امور دیگه پس انداز کردهبودیم برای خرید تعدادی ابزار پایه و اجاره یک کارگاه کوچک صرف کردیم. از ابتدا سعی داشتیم خودآموز بودن خود را به دیگران نشان دهیم و بگوییم برای انجام هر کاری، نیازی نیست متخصص باشید. افراد غیر متخصص هم در شرایطی با توجه به ایمنی، با داشتن حداقل هایی از امکانات و حداقل کمک میتوانند ساختن را تجربه کنند در نتیجه تلاش داشتیم از کارهایی که انجام میدهیم فیلم بگیریم تا مخاطبان را جذب کند. با توجه به داشتن کار پاره وقت نتوانستیم ایده فضای اشتراکی را به صورت کامل پیاده کنیم. در این کارگاه من و همسرم فعالیت های زیادی انجام دادهایم و تجربههای زیادی کسب کردیم. تا قبل از ازدواج تنها فردی علاقمند به ساخت بودم و جسته و گریخته کارهایی انجام میدادم اما اینجا را علاقه مشترک هردویما شکل دادهاست.
روند کار شما به چه صورت است؟ سفارش قبول میکنید یا فقط پروژه های شخصی انجام می دهید؟
اوایل سفارشهایی از دوست و آشنا میگرفتیم که در حال حاضر به دلیل محدودیت زمان قبول نمیکنیم، ایدههایی هم میسازیم و در پلتفرمهای مختلف عرضه میکنیم.
شما اگر از ابتدا در فضایی بود که میتوانستید در آنجا تجربه کسب کنید امتحان میکردید؟
نمیدانم. آن روزها من نسبت به زمان حال بسیار خام بودم. من از جزئیات و دردسرها چیزی نمیدانستم. اکنون میدانم که حتی یک کارگاه که تنها سه روز در هفته فعالیت دارد، نیازمند نگهداری کاملا پیچیدهای است. خیلی کم تجربگی است اگر فکر کنید ابزارها هستند، شما می توانید گاهی از آنها استفاده کنید و راحت میشود از پس آن برآمد. حدس میزنم قطعا با این تجربه این کار را میکردم. به خودم میگفتم برو تجربه کن، یاد بگیر. با این که دوست دارم همه چیز را تجربه کنم اما لزومی ندارد خراب کنم تا یاد بگیرم. یک دوست میتواند به من یاد بدهد. شاید هزینه ها هم خیلی کاهش پیدا کنند.
از محتوای اینستاگرام چه بازخوردی گرفتید؟
بازخوردها جالب بود. برایشان عجیب بود که ما روند ساخت را نشان میدهیم. من خود کاربر محتوای آزادی که در غرب تولید میشود هستم و از آموزش ها و ایده های موجود استفاده میکنم. در اصل با تولید محتوای در اینستاگرام سعی بر نشان دادن علاقه خود به تجربه کردن و دعوت علاقمندان برای حرکت در این راه را داشتیم البته بستری برای تبلیغ نیز فراهم شد. مخاطبان با دیدن اینکه یک محصول چطور تولید شدهاست، چطور از یک تنه بدقواره چنین چیزی بیرون میآید جذب میشوند و همینطور بیشتر اعتماد میکنند. خیلی از چوبهای اینجا بازیافتی است!
تا چه اندازه ابزارها نیاز به مربی دارند؟
در عصری زندگی میکنیم که شاید نیاز به شاگردی نداشته باشیم. اگر کسی دنبال یادگیری باشد در اینترنت خیلی اطلاعات یا حداقل نقاط خوبی برای شروع میتواند پیدا کند اما واقعیت این است که شما تنها با دیدن ، نمیتوانی اطلاعات کافی به دست آورید. برای خودم پیش آمدهاست دهها ساعت فیلم برای کار با یک ابزار دیدهام و وقتی ابزار به دستم رسید، برند و نحوه کار با آن فرق میکرد یا تجربه من به اندازه کسی که آن پشت نشسته بود، نبود. در عین حال تجربه آموزش کار با ابزار به فرد دیگری را داشتهام. برای مثال شما نیاز به کار با اره رومیزی دارید. من میتوانم در زمان کوتاهی توضیحات اولیه را به شما بدهم و در ادامه توضیح دهم برش طولی چیست، برش عرضی چیست، از چه متریالی استفاده کن و مانند این. فکر میکنم یک مربی میتواند بیست ساعت ویدئو دیدن و دو ساعت با احتیاط کار کردن را به یک ساعت کاهش دهد.
مربی که در مورد آن صحبت شد خود یک هم افزایی به حساب میآید. تصور کنید کسی باشد که با متریال ها آشنا است، بازار متریال را میشناسد (از کجا تهیه کنید و غیره) یا حتی در زمینه گرافیک و تبلیغات میتواند کمک کند. هم افزایی در ساخت را تا چه اندازه مهم میدانید؟
به نکته خوبی اشاره کردید. واقعیت این است که در ایران اگر در کاری حرفهای نباشید دسترسی محدودی دارید. اکثرا افراد با کسی برخورد کردهاند که آنها را مورد تمسخر قرار دادهاست یا در بهترین حالت حرف آنها را متوجه نشدهاست یا حتی خود او نمیداند برای یافتن متریالی به کجا میتواند مراجعه کند. واقعا در مورد متریال فردی همدل نیاز است که به شما کمک کند، گاهی کمک فقط کلامی است. به نظر من مبحث متریال از ابزار پیچیده تر است. شما در ایران میتوانید خدمات زیادی را دریافت کنید اما در یک صدم موارد امکان لمس دستگاهی را خواهید داشت. حالا اگر کسی علاقه به تجربه ساخت داشته باشد چه؟ در ایران نباید بتوانیم به چنین فردی پاسخ دهیم؟ ممکن است این موضوع بذر یک کسب و کار یا تغییر در زندگی آن فرد باشد. باید جایی باشد که به فرد دارای ایده حداقل بگوید بیا با یکدیگر صحبت کنیم، به او اعتماد به نفس دهد. مجموعه هایی هستند که به عنوان شتاب دهنده، فردی را که ایدهای برای کسب و کار دارد بعد از مصاحبه و اطمینان از سودآور بودن ایدهاش میشوند. اما تاکید من بر افرادی است که صرفا علاقمند به تجربه کردن در زمینه ساخت هستند. چه کسی به این گروه پاسخ میدهد؟ همه ما اگر یاری شویم خیلی کارها از دستمان بر میآید. فرهنگ خودت بساز (DIY) فرهنگ ارزشمندی است اما اینجا مروج های کمی دارد. یا حتی چرا من نتوانم پیمانکار کار خودم باشم؟ مطمئنا افراد غیر متخصص در زمینه ساخت بعد از در دست گرفتن محصول خود و تصمیم برای فروش آن، نیاز بیشتری به دریافت خدمات توسعه، فروش و برندینگ دارند. شما به یک نیاز در جامعه پاسخ می دهید. به نظر من کار خود را ارزشمند بدانید.
افزودن دیدگاه جدید