الهه مرادی، حسین خراسانی
تیپولوژی چادر، ساختاری است که مرز سختی بین درون و بیرون ایجاد نمیکند. فعالیتها در آن دائما بین درون و بیرون در جریانند. درون چادر با وجود تفاوت با بیرون آن کماکان به مانند بخشی از بیرون درک میشود. آن چه که از ویژگیهای این سبک زندگی است: بخشی از طبیعت بودن. عشایر امروز ایران روشی از زندگی را انتخاب کردهاند که «بینابینی» است. دام هست، سیاهچادر هست، کوچ هست، اما نیسان آبی و ماهواره هم هست. این پروژه هم سعی دارد همین رویکرد را پی بگیرد. نه خیلی دور از سنت کوچ و ایل، نه خیلی دور از تکنولوژی. پروژه در یک نگاه ساده، صفحهای تاشده از میان و سوارشده بر روی چهار چرخ است. این صفحه قصد ندارد فضایی محصور و درونی بسازد، بلکه در تلاش است تنها عرصهای را در «میان» و «پیرامون» خود تعریف کند. پس بیش از یک «ساختمان»، یک «المان» است. یک مخزنِ در حرکت، برای جای دادن «چیزها» و «فعالیتها»، تا بتوان آنها را در مسیر کوچ با خود همراه داشت. این پروژه تلاش دارد تا فراتر از کتابخانه، میزبانی برای مجموعهای از رویدادها باشد. «بازی» چاشنی فعالیتهای این پروژه است. میتوان از بدنهی کتابخانه بالا رفت، یا روی افزونههای بدنه نشست، از میلهها آویزان شد یا چیزی به آنها آویزان کرد، تاب بست یا ریسهی منگولهای و گلیم آویخت. میتوان صبحها در آن کلاس درسی برپا کرد، بعدازظهرها زیر سایهاش لم داد و کتاب ورق زد، عصرها به دور آتشدان به گفتگو نشست و شبها با پردهی نمایشاش سینمای صحرایی ساخت. در این پروژه افراد و فعالیتها هستند که معماریاند. هدف این است که جسم این کتابخانه نه یک جعبه - مانند کانکس- بلکه میدانگاهی باشد انعطافپذیر، برای گرد هم آمدن، برای رویداد و برای خلاقیتورزی.
افزودن دیدگاه جدید